مادر
یاد ایامی که مادر داشتیم گوهر زیبنده بر سر داشتیم
زندگی با او مرا افسانه بود روشنی بخش دلم در خانه بود
چرا!!!!!!
چرا!!!!!!
چرا ما انسانها بایستی طعم تلخ از دست دادن چیزی را
بچشیم بعد حسرت آن را بخوریم که چرا قدر آن را ندانستیم
چرا مادری که قد قامت رعنای خود را که ما از آن گرفتیم
را از خود برنجانیم
یادم میآید آن زمان که مادر در برم بود زندگی با تمام تلخی های
آن دوران برای من از عسل شیرینتر بود
مادری که داغ فرزند شهیدش را سیزده سال تحمل کرده
مادری که افتخار می کرد توانست فرزندانی تربیت کند
که در عرصه جنگ به وطن خود خدمت کند
حال که دوازده سال از تخلترین خاطره زندگیم می گذرد هیچ وقت
کنار مادر بودن از برای من شیرینتر از ان زمان نبوده
یادوخاطره شهید عطایی ومادر مرحومه اش گرامی باد