سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که به مردم خوش گمان گردد، دوستی آنان رابه دست می آورد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :57
بازدید دیروز :39
کل بازدید :64300
تعداد کل یاداشته ها : 32
103/9/2
8:52 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مهدی عطایی زیدی[725]
دوستدار دوستانم😄😄😄😄😄😄😄😄

خبر مایه
پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی خورشید تابنده عشق دلبری آتش عشق بلوچستان دانلود آهنگ ► o▌ استان قدس ▌ o ◄ PARANDEYE 3 PA ســــــاده دل یا د د اشت ها ی شخصی خو د م . ||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *|| یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ دلدارا امامزاده میر عبداله بزناباد بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams *نهانخانه جان* تنهایی......!!!!!! جوکستان بی تربیتی هستی تنهاااااا..... سارا احمدی ashegh .: شهر عشق :. روزهای بارانی دلم تنهای تنها ܓღ فـــرقــ بــیــنـــ عـشــقــ و دوسـت داشــتــنــ ایران اسلامی ღღتبسمـــــیـ بهـ ناچارღღ ماتاآخرایستاده ایم سایت روستای چشام هدهد .-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-. سلام آقاجان ******ali pishtaz****** دلتنگ احساس تو *bad boy* صدای عشق_بهترین وبلاگ اس ام اس و مطالب عاشقانه دلم تا لب پره حرفه...برای در واسه دیوار.....هوای تازه تر میخواد welcome to my profile دل نوشته (بنفشه ی صحرا) عشق Manna ●◌♥DELTANGI♥◌● ..::غریبه::.. یـ|ـہ |دُنیـ|ـآ دِلَـ|ـم| گـِرفـ|ـتـِہツ تعمیرات تخصصی پرینترهای لیزری رنگی ومشکی وفکس وشارژکارتریج درمحل بزرگترین سایت خنده بازار عمارمیاندواب گل خشک جیغ بنفش در ساعت 25 شورای دانش آموزی شهرستان اس ام اس دنیا دهکده کوچک ما تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم من،منم.من مثل هیچکس نیستم Tarranome Ziba طنین وب سایت شخصی یاسین گمرکی ♥♥♥ MY LOVE ♥♥♥ خط قرمز بندر عامری عکسهای سریال افسانه دونگ یی *دنـیــــای مـــــــن :) * Hunter نوشته های دختر تنها و ساده و عاشق آتیه سازان اهواز آبسردکن جهنم فضای تنهایی من رویابین اطلس عاشقی دیوانگیست عشق پاک نوری چایی_بیجار دوستانه xXx عکسدونی xXx زنگ تفریح کشاورزی نوین *آوای سارا2* نقاشی های الیکا یحیایی جدید ترین مطالب ☺ ☻☺ ☻ دل نوشته های یک دیلامی پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش یار کارگر سکوت پرسروصدا خورشیدها نگار دل شکسته گفتگو با خدا ماه مهربان من ღ♥ღ من و تو ღ♥ღ باران دوعاشق نشریه ی دوستی رویای آشنا ghamzade آخرین اخبار شرکت های مربوط به موبایل مطالب عاشقانه تینا بغض مانده در گلو ردپای عشق ... فقط حرف حساب ►▌ ....عسا قلم....▌ ◄ Chamran University Accounting Association ❤خاکســـــــتر عشـــق❤ بهاره تنها به نام خالق عشق آموزش تست زدن کنکور دوزخیان زمین vagte raftan ایستگاه دوستان مناجات با عشق از یک انسان جک صداقت زندگی زیباست اما... تــــــــــــالـــــــشـــــــــــــان جالب انگیزناک معرکه همون قلقلک مطالب جالب وعلمی بروز sms های جدید بدو بیا !!!! عشق اول11 برای پسر نازم آیدین جان بسوی ظهور my twitter ღ جـــــــــاده ی عـــــــــشـــــــــــقღ چرا ؟رفتی؟من اینجا تنها ماندم نقشه راه عرشیان خونه دل آنتی شیطان قرآن دخترتاریخ بغضتو بشکن.... عشقی دکتر علی حاجی ستوده من هیچم جوانان بیجار زندگی ایده آل مطلع مهرورزی ومحبت ضد پسر... داستانک یک خنده ی رومانتیک/بایه وبلاگ آنتیک $$$$sara$$$$ آنجا که عقاب پر بریزد متن ترانه ماندگارترین آهنگ های ایرانی ☻☺♫ روشنک خانم ☻☺♫ عشق کور ..::.. رنــــگــیـــن کــــــمــــان ..::.. بـــــــــــــــــهــــــــنـــــــــــــوش قـَـــروقاطــــــــی اینجـــــا هــــمه چــــی درهـــــمه معماری نوین عمو همه چی دان °°FoReVEr•• مطلع الفجر ♥تاریکی♡ معماری چشمک انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل

بنام خدای علم هستی ونیستی

تولد:

دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولک متولد شد

شهید چمران در لبنان:

 بعد از وفات عبدالناصر، ایجاد پایگاه چریکی مستقل، برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا می‏کند و لذا دکتر چمران رهسپار لبنان می‏شود تا چنین پایگاهی را تأسیس کند
او به کمک امام موسی‏صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را براساس اصول و مبانی اسلامی پی‏ریزی نموده که در میان توطئه‏ها و دشمنی‏های چپ و راست، با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحة شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده می‏کند و علی‏گونه در معرکه‏های مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو می‏رود و در طوفان‏های سهمناک سرنوشت، حسین‏وار به استقبال شهادت می‏تازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبارترین ستم‏گران روزگار، صهیونیزم اشغال‏گر و هم‏دستان خونخوار آنها، راست‏گرایان «فالانژ»، به اهتزاز درمی‏آورد و از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله‏های بلند کوه‏های جبل‏عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانی‏ها به یادگار گذاشته؛ در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته و شرح این مبارزات افتخارآمیز با قلمی سرخ و به شهادت خون پاک شهدای لبنان، بر کف خیابان‏های داغ و بر دامنة کوه‏های مرزی اسرائیل برای ابد ثبت گردیده است

دیدار شهید با امام راحل

بالاخره در اسفند ماه 59 چوب زیربغل را نیز کنار گذاشت و با کمی ناراحتی راه می‏رفت و همراه با هم‏رزمانش از یکایک جبهه ‏های نبرد در اهواز دیدن کرد
پس از زخمی شدن، ‌اولین‏بار، برای دیدار با امام امت و عرض گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسید و حوادثی را که اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عملیات و پیشنهادات خود را ارائه داد. امام امت(ره) پدرانه و با ملاطفت خاصی به سخنانش گوش می‏داد، او و همة رزمندگان را دعا می‏کرد و رهنمودهای لازم را ارائه می‏داددکتر چمران از سکون و عدم تحرکی که در جبهه ‏ها وجود داشت دائماً رنج می‏برد و تلاش می‏کرد که با ارائه پیشنهادات و برنامه‏های ابتکاری حرکتی بوجود آورد و اغلب این حرکت‏ها را توسط رزمندگان شجاع و جان‏برکف ستاد نیز عملی می‏ساخت. او اصرار داشت که هرچه زودتر به تپه‏های الله ‏اکبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه که نزدیکی مرز است، رسانده تا ارتباط شمالی و جنوبی نیروهای عراقی و مرز پیوسته آنان قطع شود. بالاخره در سی‏ویکم اردیبهشت ماه سال شصت، با یک حملة‌ هماهنگ و برق‏آسا، ارتفاعات الله ‏اکبر فتح شد که پس از پیروزی سوسنگرد بزرگترین پیروزی تا آن زمان بود. شهید چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمرة اولین کسانی بود که پای به ارتفاعات الله ‏اکبر گذاشت؛ درحالی که دشمن زبون هنوز در نقاطی مقاومت می‏کرد. او و فرماندة شجاعش ایرج رستمی، دو روز بعد، با تعدادی از جان برکفان و یاران خود توانستند با فداکاری و قدرت تمام تپه‏های شحیطیه (شاهسوند) را به تصرف درآوردند، درحالی که دیگران در هاله‏ای از ناباوری به این اقدام جسورانه می‏نگریستند
پس از پیروزی ارتفاعات الله ‏اکبر، اصرار داشت نیروهای ما هرچه زودتر، قبل از اینکه دشمن بتواند استحکاماتی برای خود ایجاد کند، به سوی بستان سرازیر شوند که این کار عملی نشد و شهیدچمران خود طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و گذشت و فداکاری جان بر کف ستاد جنگ‏های نامنظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی ساخت.فتح دهلاویه، در نوع خود عملی جسورانه و خطرناک و غرورآفرین بود. نیروهای مؤمن ستاد پلی بر روی رودخانة کرخه زدند، پلی ابتکاری و چریکی که خود ساخته بودند. از رودخانه عبور کردند و به قلب دشمن تاختند و دهلاویه را به یاری خدای برگ فتح کردند. این اولین پیروزی پس از عزل بنی‏صدر از فرماندهی کل قوا بود که به عنوان طلیعة پیروزی‏های دیگر به حساب آمد
در سی‏ام خردادماه سال شصت، یعنی یک‏ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله ‏اکبر، در جلسة فوق‏العاده شورایعالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت‏الله اشراقی شرکت و از عدم تحرک وسکون نیروها انتقاد کرد و پیشنهادات نظامی خود، از جمله حمله به بستان را ارائه داد.
این آخرین جلسة شورایعالی دفاع بود که شهیدچمران در آن شرکت داشت و فردای آن روز، روز غم‏انگیز و بسیار سخت و هولناکی بود

آغاز حرکت مجدد

به رغم اصرار و پیشنهاد مسئولین و دوستانش، حاضر به ترک اهواز و ستاد جنگ‏های نامنظم و حرکت به تهران برای معالجه نشد و تمام مدت را در همان ستاد گذراند، در حالی که در کنار بسترش و در مقابلش نقشه‏های نظامی منطقه، مقدار پیشروی دشمن و حرکت نیروهای خودی نصب شده بود و او که قدرت و یارای به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها می‏نگریست و مرتب طرح‏های جالب و پیشنهادات سازنده در زمینه‏های مختلف نظامی، مهندسی و حتی فرهنگی ارائه می‏داد. کم‏کم زخم‏های پای او التیام می‏یافت و او دیگر نمی‏توانست سکون را تحمل کند و با چوب زیربغل به پا خاست و بازهم آمادة رفتن به جبهه شد.
به دنبال نبرد بیست و هشتم صفر (پانزدهم دی‏ماه 59) که منجر به شکست قسمتی از نیروهای ماشد و فاجعة هویزه به بار آمد، دیگر تاب نشستن نیاورد، تعدادی از رزمندگان شجاع و جان بر کف را از جبهه فرسیه انتخاب کرد و با چند هلیکوپتر که خود فرماندهی آنها را بر عهده داشت، با همان چوب زیربغل دست به عملی بی‏سابقه و انتحاری زد. او در حالی که از درد جنگ به خود می‏پیچید و از ناراحتی می‏خروشید، آمادة حمله به نیروهای پشت جبهه و تدارکاتی دشمن در جاده جفیر به طلایه شد که به خاطر آتش شدید دشمن، هلیکوپترها نتوانستند از سد آتش آنها از منطقه هویزه بگذرند و حملة هوایی دشمن هلیکوپترها را مجبور به بازگشت ساخت که وی از این بازگشت سخت ناراحت و عصبانی بود.

تحصیلات شهید

وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشتة الکترومکانیک فارغ‏التحصیل شد و یک‏سال به تدریس در دانشکدة‌ فنی پرداخت.
وی در همة دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به امریکا اعزام شد و پس از تحقیقات‏علمی در جمع معروف‏ترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه امریکا –برکلی- با ممتازترین درجة علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید

شهید چمران در کردستان

در آن شب مخوف یاون همه امیدها قطع شده بود و فقط چند پاسدار مجروح، خسته و دلشکسته در میان هزاران دشمن مسلح به محاصره افتاده بودند. اکثریت پاسداران قتلعام شده بودند و همه شهر و تمام پستی و بلندیها به دست دشمن افتاده بود و موج نیروهای خونخوار دشمن لحظه به لحظه نزدیکتر میشد. باران گلوله میبارید و میرفت تا آخرین نقطه مقاومت نیز در خون پاسداران غرق گردد. ولی دکتر چمران با شهامت و شجاعت و ایثارگری فراوان توانست این شب هولناک را با پیروزی به صبح امید متصل کند و جان پاسداران باقیمانده را نجات دهد و شهر مصیبت زده را از سقوط حتمی برهاند.
آنگاه فرمان انقلابی امام خمینی (ره) صادر شد. فرماندهی کل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهده دکتر چمران واگذار شد
رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حرکت درآمدند و همه تجارت انقلابی، ایمان، فداکاری، شجاعت، قدرت رهبری و برنامه ریزی دکتر چمران در اختیار نیروهای انقلاب قرار گرفت و عالیترین مظاهر انقلابی و شکوهمندترین قهرمانیها به وقوع پیوست و در عرض 15 روز شهرها و راهها و مواضع استراتژیک کردستان به تصرف نیروهای انقلاب اسلامی درآمد و کردستان از خطر حتمی نجات یافت و مردم مسلمان کرد با شادی و شعف به استقبال این پیروزی رفتند

منسوب شدن شهید به وزارت دفاع

دکتر چمران بعد از این پیروزی بی‏نظیر به تهران احضار شد و از طرف رهبر عالیقدر انقلاب، امام‏خمینی(ره)، به وزارت دفاع منصوب گردید
در پست جدید، برای تغییر و تحول ارتش از یک نظام طاغوتی، به یک سلسله برنامه‏های وسیع بنیادی دست زد که پاک‏سازی ارتش و پیاده کردن برنامه‏های اصلاحی از این قبیل است تا به یاری خدا و پشتیبانی ملت، ارتشی به وجود آید که پاسدار انقلاب و امنیت استقلال کشور باشد و رسالت مقدس اسلامی ما را به سرمنزل مقصود برساند.

به سوی قربانگاه

در سحرگاه سی‏ویکم خردادماه شصت، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکترچمران به شدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. دسته‏ای از دوستان صمیمی او می‏گریستند و گروهی دیگر مبهوت فقط به هم می‏نگریستند. از در و دیوار، ‌از جبهه و شهر، بوی مرگ و نسیم شهادت می‏وزید و گویی همه در سکوتی مرگبار منتظر حادثه‏ای بزرگ و زلزله‏ای وحشتناک بودند. شهیدچمران، یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و خود او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند و در لحظة حرکت وی، یکی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: «همانند روز عاشورا که یکایک یاران حسین(ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او (رستمی) هم به شهادت رسید و اینک خود او همانند ظهر عاشورای حسین(ع) آمادة حرکت به جبهه است.»
همة‌ اطرافیانش هنگام خروج از ستاد با او وداع می‏کردند و با نگاه‏های اندوه‏بار تا آنجا که چشم می‏دید و گوش می‎‏شنید، او و همراهانش را دنبال می‏کردند و غمی مرموز و تلخ بر دلشان سنگینی می‏کرد.
دکتر چمران، شب قبل در آخرین جلسة مشورتی ستاد، یارانش را با وصایای بی‏سابقه‏ای نصیحت کرده بود و خدا می‏داند که در پس چهرة ساکت و آرام ملکوتی او چه غوغا و چه شور و هیجانی از شوق رهایی، رستن از غم و رنج‏ها، شنیدن دروغ و تهمت‏ها و دم‏برنیاوردن‏ها و از شوق شهادت برپا بود. چه بسیار یاران باوفای او به شهادت رسدیه بودند و اینک او خود به قربانگاه می‏رفت. سال‏ها یاران و تربیت‏شدگان عزیزش در مقابل چشمانش و در کنارش شهید شدند و او آنها را بر دوش گرفت و خود در اشتیاق شهادت سوخت، ولی خدای بزرگ او را در این آزمایش‏های سخت محک می‏زد و می‏آزمود، او را هر چه بیشتر می‏گداخت و روحش را صیقل می‏داد تا قربانی عالیتری از خاکیان را به ملائک معرفی نماید و بگوید: انی اعلم مالاتعلمون. «من چیزهایی می‏دانم که شما نمی‏دانید
به طرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت‏الله اشراقی و شهید تیمسار فلاحی را ملاقات کرد. برای آخرین‏بار یکدیگر را بوسیدند و بازهم به حرکت ادامه داد تا به قربانگاه رسید. همة رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده‏شان، ایرج رستمی را به آنها تبریک و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، ولی نگاهی عمیق و پرنور و چهره‏ای نورانی و دلی والامال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار، گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، می‏برد.»
خداوند ثابت کرد که او را دوست می‏دارد و چه زود او را به سوی خود فراخواند

شهادت

سخنش تمام شد، با همة رزمندگان خداحافظی و دیده‏بوسی کرد، به همة سنگرها سرکشی نمود و در خط مقدم، در نزدیک‏ترین نقطه به دشمن، پشت خاکریزی ایستاد و به رزمندگان تأکید کرد که از این نقطه که او هست، دیگر کسی جلوتر نرود، چون دشمن به خوبی با چشم غیرمسلح دیده می‏شد و مطمئناً دشمن هم آنها را دیده بود. آتش خمپاره که از اولین ساعات بامداد شروع شده بود و علاوه بر رستمی قربانی‏های دیگری نیز گرفته بود، باریدن گرفت و دکتر چمران دستور داد رزمندگان به سرعت از کنارش متفرق شوند واز هم فاصله بگیرند. یارانش از او فاصله گرفتند و هر یک در گودالی مات و مبهوت در انتظار حادثه‏ای جانکاه بودند که خمپاره‏ها در اطراف او به زمین خورد و با اصابت یکی از خمپاره‏های صدامیان، یکی از نمونه‏های کامل انسانی که مایة‌ مباهات خداوند است، یکی از شاگردان متواضع علی(ع) و حسین(ع)، یکی از عارفان سالک راه حق و حقیقت و یکی از ارزشمندترین انسان‏های علی‏گونه و یکی از یاران باوفای امام‏خمینی(ره) از دیار ما رخت بربست و به ملکوت اعلی پیوست
ترکش خمپارة دشمن به پشت سر دکتر چمران اصابت کرد و ترکش‏های دیگر صورت و سینة دو یارش را که در کنارش ایستاده بودند، شکافت و فریاد و شیون رزمندگان و دوستان و برادران باوفایش به آسمان برخاست. او را به سرعت به آمبولانس رساندند. خون از سرش جاری بود و چهرة ملکوتی و متبسم و در عین‏حال متین و محکم و موقر آغشته به خاک و خونش، با آنکه عمیقاً سخن‏ها داشت، ولی ظاهراً دیگر با کسی سخن نگفت و به کسی نگان نکرد. شاید در آن اوقات، همانطوری که خود آرزو کرده بود، حسین(ع) بر بالینش بود و او از عشق دیدار حسین(ع) و رستن از این دنیای پر از درد و پیوستن به روح، به زیبایی، به ملکوت اعلی و به دیار مصفای شهیدان، فرصت نگاهی و سخنی با ما خاکیان را نداشت
در بیمارستان سوسنگرد که بعداً به نام شهید دکترچمران نامیده شد، کمک‏های اولیه انجام شد و آمبولانس به طرف اهواز شتافت، ولی افسوس که فقط جسم بی‏جانش به اهواز رسید و روح او سبکبال و با کفنی خونین که لباس رزم او بود، به دیار ملکوتیان و به نزد خدای خویش پرواز کرد و ندای پروردگار را لبیک گفت که: «ارجعی الی ربک راضیه مرضیه»
از شهادت انسان‏ساز سردار پرافتخار اسلام، این فرزند هجرت و جهاد و شهادت و اسوه حرکت و مقاومت، نه تنها مردم اهواز و خوزستان بلکه امت مسلمان ایران و شیعیان محروم لبنان به پا خاستند و حتی ملل مستضعف و زاده دنیا غرق در حسرت و ماتم گردیدند
امواج خروشان مردم حق‏شناس ما، خشمگین از این جنایت صدام و اندوهبار و اشک‏آلود،‌ پیکر پاک او را در اهواز و تهران تشییع کردند که « انالله و انّاالیه راجعون »
بلی، این‏چنین زندگی سراسر تلاش و مبارزة خالصانه و عارفانه در راه خدای او آغاز گشت و این‏چنین در کربلای خوزستان در جهاد و نبرد رویاروی علیه باطل، حسین‏گونه به خاک شهادت افتاد و به ملکوت اعلی عروج کرد و به آرزوی دیرین خود که قربانی شدن عاشقانه در راه خدا بود، نایل گشت. خدایش رحمت کند و او را با حسین(ع) و شهدای کربلا محشور گرداند 
باشد یاد همه شهیدان اسلام گرامی و پاینده

والسلام علی من‏اتبع‏الهدی


87/4/1::: 2:42 ع
نظر()
  
  

به نام خدا

حکیم غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری (زاده 439 قمری، مرگ در 517 یا 526 قمری) به خیامی و خیام نیشابوری و خیامی النیسابوریهم نامیده شده است. او از ریاضی‌دانان، اخترشناسان و شُعرای بنام ایران در دوره سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و دارای لقب حجةالحق بوده‌است، ولی آوازه وی بیشتر به واسطه نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد.[نیازمند منبع] افزون بر آنکه رباعیات خیام را به اغلب زبان‌های زنده ترجمه نموده‌اند. فیتزجرالد [ رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده که بیشتر مایه شهرت وی در مغرب‌زمین گردیده‌است. یکی از برجسته‌ترین‌ کارهای وی را می‌توان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک ،که در دوره سلطنت ملک‌شاه سلجوقی (590-426 هجری قمری) بود، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعات‌اش در باره? اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضی‌دانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده است.شماری از تذکره‌نویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری نوشته‌اند. هر چند قول مبنی بر این که خیام شاگرد ابن سیناست، بسیار بعید می نماید. چون از لحاظ زمانی با هم تفاوت زیادی داشته اند. خیام در جایی ابن سینا را استاد خود می داند اما این استادی ابن سینا، بی شک معنوی است. چون خیام از لحاظ فلسفی تابع او بوده است.

همچنین از وی هم اکنون بیش از 100 رباعی برجای مانده‌است.

 

 زندگی

 
آرامگاه خیام که در محله کهن شادیاخ در نیشابور است.
آرامگاه خیام که در محله کهن شادیاخ در نیشابور است.

عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و اختر شناسی را فراگرفت. برخی نوشته‌اند که او فلسفه را مستقیما از زبان یونانی فرا گرفته بود. [نیازمند منبع]

در حدود 449 تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضی‌القضات سمرقند، کتابی درباره معادل‌های درجه سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل ‌الجبر و المقابلهبا نظام الملک طوسی رابطه‌ای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی و وزیرش نظام ‌الملک به اصفهان می‌رود تا سرپرستی رصدخانه? اصفهان را به‌عهده گیرد. او هجده سال در آن‌جا مقیم می‌شود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه می‌شود و در همین سال‌ها (حدود 458) طرح اصلاح تقویم را تنظیم می‌کند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال‌الدین ملکشاه شهره‌است، اما پس از مرگ ملکشاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام به‌عنوان اختربین در دربار خدمت می‌کرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت. در همین سال‌ها(456) مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدسرا می‌نویسد و در آن خطوط موازی و نظریه نسبت‌ها را شرح می‌دهد. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظام‌الملک، خیام مورد بی‌مهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال 479 اصفهان را به قصد اقامت در مرو *که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالاً در آن‌جا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رساله? مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالاً در همین سال‌ها نوشته شده است.

غلامحسین مراقبی گفته‌است که خیام در زندگی زن نگرفت و همسر بر نگزید. البته برخی از داماد خیام سخنانی نقل کرده‌اند و در این باره نظری دیگر داشته‌اند

 مرگ خیام

باغی که آرامگاه خیام در آن قرار دارد، تصویر از کنار آرامگاه امامزاده محروق گرفته شده‌است و در ورودی قدیمی این باغ در تصویر دیده می‌شود.
باغی که آرامگاه خیام در آن قرار دارد، تصویر از کنار آرامگاه امامزاده محروق گرفته شده‌است و در ورودی قدیمی این باغ در تصویر دیده می‌شود.

مرگ خیام را میان سال‌های 517-520 هجری می‌دانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکره نویسان نیز وفات او را 516 نوشته‌اند،اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال 517بوده‌است .مقبره وی هم اکنون در شهر نیشابور،در باغی که آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع می‌باشد، قرار گرفته‌است.

 خیام شاعر

خیام زندگی‌اش را به عنوان ریاضیدان و فیلسوفی شهیر سپری کرد، در حالی‌که معاصرانش از رباعیاتی که امروز مایه شهرت و افتخار او هستند بی‌خبر بودند. معاصران خیام نظیر نظامی عروضی یا ابوالحسن بیهقی از شاعری خیام یادی نکرده‌اند. صادق هدایت در این باره می‌گوید.

گویا ترانه‌های خیام در زمان حیاتش به واسطه? تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیه? جنگ‌ها و کتب اشخاص باذوق بطور قلم‌انداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده [است.] [قدیمی‌ترین کتابی که در آن از خیام شاعر یادی شده است، کتاب خریدة القصر از عمادالدین کاتب اصفهانی است. این کتاب به زبان عربی و در سال 572 یعنی نزدیک به 50 سال پس از مرگ خیام نوشته شده‌است. کتاب دیگر مرصادالعباد نجم‌الدین رازی است.این کتاب حدود 100 سال پس از مرگ خیام در 620 قمری تصنیف شده‌است نجم‌الدین صوفی متعصبی بود و از نیش و کنایه به خیام به خاطر افکار کفرآمیزش دریغ نکرده‌است. کتاب‌های قدیمی (پیش از سده نهم) که اشعار خیام در آنها آمده‌است و مورد استفاده مصححان قرار گرفته‌اند علاوه بر مرصادالعباد از قرار زیرند:[* تاریخ جهانگشا (658ق)، تاریخ گزیده? حمدالله مستوفی (730 ق)، نزهة المجالس (731 ق)، مونس الاحرار (741 ق). جنگی از منشآت و اشعار که سعید نفیسی در کتابخانه مجلس شورای ملی جنگ یافت و در سال 750 قمری کتابت شده‌است و همچنین مجموعه‌ای تذکره‌مانند که قاسم غنی در کتابخانه? شورای ملی یافت که مشتمل بر منتخابت اشعار سی شاعر است و پنج رباعی از خیام دارد.

با کنار گذاشتن رباعایت تکراری 57 رباعی به دست می‌آید. این 57 رباعی که تقریباً صحت انتساب آنها به خیام مسلم است کلیدی برای تصحیح و شناختن سره از ناسره به دست مصححان می‌دهد. با کمک این رباعی‌ها زبان شاعر و مشرب فلسفی وی تا حد زیادی آشکار می‌شود. زبان خیام در شعر طبیعی و ساده و از تکلف به دور است و در شعر پیرو کسی نیست.  وانگهی هدف خیام از سرودن رباعی شاعری به معنی متعارف نبوده‌است بلکه به واسطه داشتن ذوق شاعری نکته‌بینی‌های فلسفی خود را در قالب شعر بیان کرده‌است

 پیروان خیام

صادق هدایت بر این باور است که حافظ از تشبیهات خیام بسیار استفاده کرده‌است، تا حدی که از متفکرترین و بهترین پیروان خیام به شمار می‌آید. هر چند که به نظر او افکار حافظ به فلسفه? خیام نمی‌رسد، اما بنا به نظر صادق هدایت حافظ این نقص را با الهامات شاعرانه و تشبیهات رفع کرده‌است و برای نمونه به قدری شراب را زیر تشبیهات پوشانده که تعبیر صوفیانه از آن می‌شود. اما خیام این پرده پوشی را ندارد برای نمونه حافظ درباره? بهشت با ترس سخن می‌گوید:

باغ فـردوس لطیـف است و لیکن زیـنهار تو غنیمت شمر این سایه بید و لب کشت

اما خیام بدون پرده‌پوشی می‌گوید:

گویند بهشت و حور عین خواهد بود آنجا می‌ناب و انگبین خواهد بود
گر ما می‌ومعشوقه گزیدیم چه باک؟ چون عاقبت کار چنین خواهد بود

چهره جهانی خیام

تندیس خیام در بخارست، پایتخت رومانی
تندیس خیام در بخارست، پایتخت رومانی

در جهان خیام به عنوان یک شاعر، ریاضیدان و اخترشناس شناخته شده‌است. هرچند که اوج شناخت جهان از خیام را می‌توان پس از ترجمه شعرهای وی به وسیله فیتز جرالد دانست. این در حالی است که بسیاری از پژوهشگران شماری از شعرهای ترجمه‌شده به وسیله فیتز جرالد را سروده خیام نمی‌دانند و این خود سبب تفاوت‌هایی در شناخت خیام در نگاه ایرانی‌ها و غربی‌ها شده‌است. تأثیرات خیام بر ادبیات غرب از مارک تواین تا تی.اس الیوت او را به نماد فلسفه شرق و شاعر محبوب روشنفکران جهان تبدیل کرده است.

 

 ای رفته و باز آمده بل هم گشته

در افسانه ای دیگر، چنین آمده که روزی خیام با شاگردان از نزدیکی مدرسه ای می گذشتند. عده ای، مشغول ترمیم آن مدرسه بودند و چارپایانی، مدام بارهایی (شامل سنگ و خشت و غیره)را به داخل مدرسه می بردند و بیرون می آمدند. یکی از آن چارپایان از وارد شدن به مدرسه ابا می کرد و هیچ کس قادر نبود او را وارد مدرسه کند. چون خیام این اوضاع را دید، جلو رفت و در گوش چارپا چیزی گفت. سپس چارپا آرام شد و داخل مدرسه شد. پس از این که خیام بازگشت، شاگردان پرسیدند که ماجرا چه بود؟

خیام بازگفت که آن خر، یکی از محصلان همین مدرسه بود و پس از مردن، به این شکل در آمده و دوباره به دنیا بازگشته بود ( اشاره به نظریه ی تناسخ) و می ترسید که وارد مدرسه بشود و کسی او را بشناسد و شرمنده گردد. من این موضوع را فهمیدم و در گوشش خواندم:

ای رفته و باز آمده بَل هُم گشته نامت ز میان مردمان گم گشته
ناخن همه جمع آمده و سم گشته ریشت ز عقب در آمده دم گشته

و چون متوجه شد که من او را شناخته ام، تن به درون مدرسه رفتن در داد.

 


87/2/29::: 9:23 ص
نظر()
  
  

بنام خالق چرخش زمین و پدید آورنده نوروز

هفت سین سفره ی دلتان پر از لبخند ، شادی و مهربانی باد.

 

 

بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک

شاخه های شسته ،  باران خورده، پاک

آسمان آبی  و ابر سفید

 برگهای سبز بید

عطر نرگس،  رقص باد

نغمه ی شوق پرستوهای شاد

    خلوت گرم کبوترهای مست 

                 نرم نرمک می رسد اینک بهار

                                                خوش به حال روزگار.

ز کوی یــار می آ ید نسیم باد نوروزی

از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

فرا رسیدن نوروز باستانی،یادآور شکوه ایران و یگانه یادگار جمشید جم

بر همه ایرانیان پاک پندار،راست گفتار و نیک کردار خجسته باد.

از عزیزانی که به ما لطف دارند و دست محبت بر روی ما می کشند ممنونیم


87/1/12::: 1:7 ص
نظر()
  
  

                                        بنام خالق عشق

عشق یعنی انتظار و انتظار                         عشق یعنی هر چه بینی عکس یار

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر                  عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی دیده بر در دوختن                         عشق یعنی از فراقش سوختن

عشق یعنی سر به در آویختن                        عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی لحظه های ناب ناب                        عشق یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی بنده فرمان شدن                              عشق یعنی تا ابد رسوا شدن

عشق یعنی گم شدن در کوی دوست            عشق یعنی هر چه در دل آرزوست

عشق یعنی یک تیمم یک نماز                               عشق یعنی عالمی راز و نیاز

عشق یعنی یک تبسم یک نگاه                         عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه

عشق یعنی سوختن یا ساختن                                عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی همچو من شیدا شدن                      عشق یعنی قطره و در یا شدن

عشق یعنی پیش محبوبت بمیر                        عشق یعنی از رضایش عمر گیر

عشق یعنی زندگی را بندگی                                  عشق یعنی بندگی آزادگی                                   

                                       التماس دعا

HydroForum ® Group


86/12/2::: 8:18 ع
نظر شما
  
  

پیش از زینب هیچ خواهرى را ندیده بودند که رسول خون برادر باشد! زینب، کربلا را در آغوش کشید؛ و عاشورا را بر شانه نشاند... در سلوک اسارت، همه جا را، زیر پا گذاشت و به دنیا آموخت که چگونه مى شود پاى برجا ماند و ذلیل نشد!

"شهادت" در "اسارت" بود که به راه افتاد، انتشار یافت و همه جائى شد!... اگر اسارت نبود دست شهادت به جائى نمى رسید. اگر شانه هاى اسارت خواهر نبود، کوله بار شهادت برادر بر زمین مى ماند!

اگر "زینب" نبود دیوارهاى دنیاى دین نما را، که پس مى زد؟ کوفه را، که بیدار مى کرد؟ شام را، که روشن مى ساخت؟ و خواب و خیال و خمیازه هاى مردم را، چه کسى مى شکست؟ اگر زینب، کربلا و عاشورا را ـ با خویش ـ به سیر اسارت نمى برد، چگونه جغرافیاى خاک "کربلا" مى شد و تاریخ زمین"عاشورا"؟

یک تن باید باشد که پیکر پرخون کربلا را اُفتان و خیزان، بر دوش کشد و با خویش به پشت جبهه آورد، و همه جاىْ را جبهه سازد! بوى کربلا و رنگ عاشورا را برافشاند و برانگیزد...

کسى باید باشد که نامردى "ابن زیاد"، دنیازدگى "ابن سعد" و بى دینى "یزید" را بگوید و برملا سازد...

 

یکى باید باشد که نگذارد کربلا را زنده بگور کنند

 و زینب، همان یک تن است.


86/11/1::: 7:15 ع
نظر شما
  
  

در رویاهایم دیدم که با خدا گفت و گو می کنم. خدا پرسید:پس تو می خواهی با من گفت و گو کنی؟من در پاسخش گفتم:اگر وقت دارید.خدا خندید و گفت: وقت من بی نهایت است.

در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟پرسیدم:چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟خدا پاسخ داد:کودکی شان.اینکه آنها از کودکی شان خسته می شوند،عجله دارند که بزرگ شوند. و بعد دوباره پس از مدت ها ، آرزو می کنند که کودک باشند ... اینکه آنها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول به دست آورند و بعد پولشان را از دست می دهند تا دوباره سلامتی خود را به دست آورند.اینکه با اضطراب به آینده می نگرند و حال را فراموش کرده اند و بنا بر این نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده.

اینکه که آنها به گونه ای زندگی می کنند که گوئی هرگز نمی میرند و به گونه ای می میرند که گوئی هرگز زندگی نکرده اند.دستهای خدا دستانم را گرفت برای مدتی سکوت کردیم و من دوباره پرسیدمبه عنوان یک پدر می خواهی کدام درس های زندگی را فرزندانت بیاموزند؟ او گفت: بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد ، همه کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خودشان دوست داشته باشند.

بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند ،بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخم های عمیقی در دل آنان که دوستشان داریم ایجاد کنیم اما سالها طول می کشد تا آن زخم ها را التیام بخشیم.بیاموزند ثروتمند کسی نیست مه بیشترین ها را دارد ، بلکه کسی است که به کمترین ها نیاز دارد.بیاموزند که آدمهایی هستند که آنها را دوست دارند فقط نمی دانند که چگونه احساساتشان را نشان دهند، بیاموزند که دو نفر می توانند با هم به یک نقطه نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.

بیاموزند که کافی نیست فقط آنها دیگران را ببخشند،بلکه آنها باید خود را نیز ببخشند.من با خضوع گفتم:از شما به خاطر این گفت و گو متشکرم آیا چیز دیگری هست که دوست دارید فرزندانتان بدانند؟ خداوند لبخند زد و گفت : فقط اینکه بدانند من اینجا هستم،همیشه.


86/9/20::: 12:8 ص
نظر()
  
  

                          مادر

یاد ایامی که مادر داشتیم       گوهر زیبنده بر سر داشتیم

زندگی با او مرا افسانه بود      روشنی بخش دلم در خانه بود

چرا!!!!!!

چرا!!!!!!

چرا ما انسانها بایستی طعم تلخ از دست دادن چیزی را

بچشیم بعد حسرت آن را بخوریم که چرا قدر آن را ندانستیم

چرا مادری که قد قامت رعنای خود را که ما از آن گرفتیم

را از خود برنجانیم

یادم میآید آن زمان که مادر در برم بود زندگی با تمام تلخی های

آن دوران برای من از عسل شیرینتر بود

مادری که داغ فرزند شهیدش را سیزده سال تحمل کرده

مادری که افتخار می کرد توانست فرزندانی تربیت کند

که در عرصه جنگ به وطن خود خدمت کند 

حال که دوازده سال از تخلترین خاطره زندگیم می گذرد هیچ وقت

کنار مادر بودن از برای من شیرینتر از ان زمان نبوده

یادوخاطره شهید عطایی ومادر مرحومه اش گرامی باد

 


86/8/22::: 11:44 ع
نظر()
  
  

در پناه معصومه سلام الله علیها


حبذا ایوان کیوان بارگاه فاطمه

فرخا کاخ جلال و دستگاه فاطمه

بارگاه کبریا یا درگه "معصومه" است

جان فداى عز و شان و قدر و جاه فاطمه

دختر موسى بن جعفر(ع) خواهر پاک رضاست

در فلک، فوج ملک باشد سپاه فاطمه

من نه تنها در پناه فاطمه آسوده‌ام

جمله مخلوقند ایمن در پناه فاطمه

آفتاب و ماه با آن روسپیدى دائما

رشک دارند از غلام روسیاه فاطمه

فاطمه از آل عصمت هست و باشد بى‌گناه

جان فداى جان معصوم از گناه فاطمه

مرز قم شد خاک راهش سرمه چشم ملک

از مدینه چون به قم افتاد راه فاطمه

قامت پیر سپهر از مهر بر درگاه قدر

راستى خم شد پى تعظیم جاه فاطمه

فاطمه از آل عصمت باشد و چون فاطمه است

بى گنه دامان عصمت اکتناه فاطمه

تا "طرب"، باشد ز سال و ماه نام اندر جهان

صرف بادا عمر من در سال و ماه فاطمه


86/8/20::: 10:57 ع
نظر شما
  
  

ولادت امام و نامگذاری

امام جعفر صادق، امام ششم شیعیان، در هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه متولد گردید. کنیه ایشان ابو عبدالله و لقبشان صادق می باشد. پدر ارجمندشان امام باقر و مادرش ام فروة است. رسول خدا سالها قبل ولادت آن حضرت را خبر داده و فرموده بود نام او را صادق بگذارید، زیرا از فرزندان او کسی است که همنام اوست، اما دروغ می گوید «جعفر کذّاب».

دوران قبل از امامت

در دوران قبل از امامت، حضرت شاهد فعالیتهای پدر خویش در نشر معارف دینی و تربیت شاگردان وفا دار و با بصیرت بود. امام باقر در مناسبتهای مختلف به امامت و ولایت فرزندش جعفر صادق تصریح فرموده و شیعیان را پس از خودش به پیروی از او فرا می خواند. لذا احادیث، زیادی مبنی بر نص امامت حضرت صادق نقل شده است.

امام صادق در سال 114 هجری قمری پس از شهادت پدرش در سن 31 سالگی به امامت رسید. دوران امامتش مصادف بود با اواخر حکومت امویان که در سال 132 به عمر آن پایان داده شد و اوایل حکومت عباسیان.

اوضاع جامعه در آغاز امامت حضرت

در آغاز امامت حضرت افرادی از شیعیان و حتی بستگان حضرت حاضر به قبول امامت ایشان نبودند، لذا حضرت از راههای گوناگونی کوشیدند آنها را به قبول راه صحیح وادار سازند و دراین زمینه به اذن خداوند معجزاتی نیز انجام دادند.
دوران امام جعفر صادق در میان دیگر دورانهای ائمه اطهار، دورانی منحصر به فرد بود و شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت در زمان هیچ یک از امامان وجود نداشته است و این به دلیل ضعف بنی امیه و قدرت گرفتن بنی عباس بود.

این دو سلسله مدتها در حال مبارزه با یکدیگر بودند که این مبارزه در سال 129 هجری وارد مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید.
این کشمکش ها و مشکلات سبب شد که توجه بنی امیه و بنی عباس کمتر به امامان و فعالیتشان باشد، از این رو این دوران، دوران آرامش نسبی امام صادق و شیعیان و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار می رفت.

جنبش فرهنگی در دوران امامت حضرت

عصر آن حضرت همچنین عصر جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون بود. پس از زمان رسول خدا دیگر چنین فرصتی پیش نیامده بود تا معارف اصیل اسلامی ترویج گردد، بخصوص که قانون منع حدیث و فشار حُکّام اموی باعث تشدید این وضع شده بود. لذا خلأ بزرگی در جامعه آنروز که تشنة هرگونه علم و دانش و معرفت بود، به چشم می خورد.
امام صادق با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد. شاگردانی چون: هشام بن حکم، مفضل بن عمر کوفی جعفی، محمد بن مسلم ثقفی، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، جابر بن حیان و . . . . تعداد شاگردان امام را تا چهار هزار نفر نوشته اند.

ابوحنیفه رئیس یکی از چهار فرقه اهل سنت مدتی شاگرد ایشان بود و خودش به این موضوع افتخار کرده است.
امام از فرصت های گوناگونی برای دفاع از دین و حقانیت تشیع و نشر معارف صحیح اسلام استفاده می برد. مناظرات زیادی نیز در همین موضوعات میان ایشان و سران فرقه های گوناگون انجام پذیرفت که طی آنها با استدلال های متین و استوار، پوچی عقاید آنها و برتری اسلام ثابت می شد.

همچنین در حوزه فقه و احکام نیز توسط ایشان فعالیت زیادی صورت گرفت، به صورتی که شاهراههای جدیدی در این بستر گشوده شد که تاکنون نیز به راه خود ادامه داده است.
بدین ترتیب، شرایطی مناسب پیش آمد و معارف اسلامی بیش از هر وقت دیگر از طریق الهی خود منتشر گشت، به صورتی که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینه ها از امام صادق نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری و فقه تشیع به نام فقه جعفری خوانده می شود.

حاکمان معاصر

همانطور که گفته شد امام بین دو دوره عباسی و اموی و دوران گذار از امویان به عباسیان می زیست. ایشان ازمیان خلفای اموی با افراد زیر معاصر بود:

1- هشام بن عبدالملک (105- 125 ه. ق)
2- ولید بن یزید بن عبدالملک (125-126)
3- یزید بن ولید بن عبدالملک (126)
4- ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (70 روز از سال 126)
5- مروان بن محمد (126-132)

و از خلفای عباسی نیز معاصر بود با :
1- عبدالله بن محمد مشهور به سفاح (132-137)
2- ابوجعفر مشهور به منصور دوانیقی (137-158)

نباید تصور کرد که امام به کلی خود را از جریانات و امور سیاسی دور نگه داشت، بلکه همواره از وقتهای مناسب برای ترویج حقانیت خود و بطلان هیأت حاکمه بهره می برد و بدین منظور نمایندگانی را نیز به مناطق مختلف بلاد اسلامی می فرستاد.
عباسیان برای کسب قدرت و محبوبیت در دلهای مردم از وجهه اهل بیت پیامبر استفاده می کردند و حتی شعارشان" الرضا فی آل محمّد" بود. آنان به دنبال اشخاصی با وجهه مردمی بودند که هم از بستگان پیامبر باشند و هم درمیان مردم محبوبیت داشته باشند. لذا بهترین شخص در نظر عباسیان امام صادق بود.

امام صادق پیشنهاد آنان را رد کردند و فرمودند: نه شما از یاران من هستید نه زمانه، زمانه من است. حتی برخی از بستگان آن حضرت نزدیک بود با این پیشنهاد ها فریب به خورند، اما امام با روشنگری خاص خود به آنان فهماندند که به ظاهر توجه نکنند. امام می دانست که عباسیان نیز هدفی جز رسیدن به قدرت ندارند و اگر شعار طرفداری از اهل بیت را مطرح می کنند، صرفاً به خاطر جلب حمایت توده های شیفته اهل بیت است. امام می دید که سران سیاسی و نظامی عباسیان در خط مستقیم اسلام و اهل بیت نیستند و لذا حاضر نبود با آنان همکاری کرده و به اقداماتشان مشروعیت بخشد.

چنانکه در تاریخ می بینیم که چه جنایاتی کردند و چه خونهایی ریختند تا پایه های عباسیان محکم گردد.
از حوادث مهم در زمان امامت حضرت، قیام عمویش زید بن علی است که شکست خورد و با شهادت زید به پایان رسید.

شهادت حضرت صادق علیه السلام

پس از به قدرت رسیدن عباسیان، همانطور که آن حضرت پیش بینی کرده بود فشار بر شیعیان افزایش یافت و با روی کار آمدن منصور این فشار به اوج خود رسید. امام نیز از این فشار ها مستثنی نبود. این دوران، یعنی چند سال آخر عمر آن حضرت بر خلاف دوران اولیه امامتشان،‌ دوره سختی ها و انزوای دوبارة آن حضرت و حرکت تشیع بود. منصور شیعیان را به شدت تحت کنترل قرار داده بود.

img/daneshnameh_up/8/8d/sadegh.jpg


سرانجام کار به جایی رسید که با تمام فشارها، منصور چاره ای ندید که امام صادق را که رهبر شیعیان بود از میان بردارد و بنابراین توسط عواملش حضرت را به شهادت رساند. آن حضرت در سن 65 سالگی در سال 148 هجری به شهادت رسید و در قبرستان معروف بقیع در کنار مرقد پدر و جدّ خودش مدفون گردید .

در زمینه فضایل و مکارم اخلاقی حضرت صادق روایات و وقایع بسیار زیادی نقل شده است. آن حضرت با رفتار کریمانه و خلق و خوی الهی خود بسیاری از افراد را به راه صحیح هدایت فرمود، به گونه ای که پیروان دیگر مکاتب و ادیان نیز زبان به مدح آن حضرت گشوده اند.


86/8/14::: 8:26 ع
نظر()
  
  

.

آثار شادروان دکتر قیصر امین‌پور در دوم اردیبهشت

سال ١٣٣٨ در بخش گتوند از توابع استان خوزستان

دیده به جهان گشود. او در آغاز عاشق نقاشی بود

 اما سرانجام به سراغ شعر رفت و شعر او را به

 دانشکده‌ی ادبیات دانشگاه تهران کشاند.

قیصر یکی از عوامل مؤثر در شکل‌گیری حوزه‌ی

اندیشه و هنر اسلامی (١٣٥٨) و دفتر شعر

جوان (١٣٦٨) بود. از سال ١٣٦٠ تا ١٣٧١ دبیری

 شعر هفته‌نامه‌ی سروش با او بود و از سال ١٣٦٧

 هم سردبیر ماهنامه‌ی ادبی هنری سروش نوجوان بود

 که در سال ١٣٨٢ از این سمت کناره‌گیری کرد.

 او در سال ١٣٧٦ از پایان‌نامه‌ی دکترایش با عنوان

«سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد و اکنون در

دانشگاه تهران تدریس می‌کند.

آن مرحوم یکی از شاعران ماندگار زمان ماست.

 شعر او صدای انسان معاصر است.

 انسانی خسته در راهروهای اداری، مانده

در بن‌بست معرفت، رنجیده از بی‌وفایی یاران،

 اما آرزومند و مغرور. انسانی که یک روز یک‌دفعه عاشق می‌شود

 و بعد زندگی و روزمرگی آن‌قدر او را گرفتار می‌کند

که حتی عشق را فراموش می‌کند. آدمی که همیشه در

 حسرت دیروز خویش است و منتظر فردایی که زودتر

 از راه برسد و همه چیز را درست کند.

آثاری که تا کنون از او به چاپ رسیده عبارت‌اند از

- تنفس صبح (١٣٦٣)
- در کوچه‌ی آفتاب (١٣٦٣)
- طوفان در پرانتز - نثر ادبی (١٣٦٥)
- ظهر روز دهم - منظومه (١٣٦٥)
- مثل چشمه مثل رود - برای نوجوانان (١٣٦٨)
- بی‌بال پریدن - نثر نوجوان (١٣٧٠)
- گفتگوهای بی‌گفتگو (١٣٧٠)
- آینه‌های ناگهان (١٣٧٢)
- به قول پرستو - شعر نوجوان (١٣٧٥)
- گزینه‌ی اشعار (١٣٧٨)
- گل‌ها همه آفتاب‌گردانند (١٣٨٠)
- سنت و نوآوری در شعر معاصر (١٣٨٣)

یک غزل و یک شعر نیمایی از سروده‌های او را می‌خوانیم.


خواب

می‌خواهمت چنان‌که شب خسته خواب را
می‌جویمت چنان‌که لب تشنه آب را

محو توام چنان‌که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده‌دمان آفتاب را

بی‌تابم آن‌چنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره، خواب را

بایسته‌ای چنان‌که تپیدن برای دل
یا آن‌چنان که بال پریدن عقاب را

حتی اگر نباشی می‌آفرینمت
چونان که التهاب بیابان سراب را

ای خواهشی که خواستنی‌تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را


هر چه هستی باش

با توام
ای لنگر تسکین!
ای تکان‌های دل!
ای آرامش ساحل!

با توام
ای نور!
ای منشور!
ای تمام طیف‌های آفتابی!
ای کبود ارغوانی!
ای بنفش‌آبی!

با توام ای شور! ای دلشوره‌ی شیرین!
با توام
ای شادی غمگین!
با توام
ای غم!
غم مبهم!
ای نمی‌دانم!

هر چه هستی باش! اما کاش ...

نه، جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش!

اما باش!


86/8/8::: 10:19 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3   4      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام دوست عزیز تولد شمارو تبریک عرض میکنم امیدوارم در تمامی مراحل زندگی موفق باشید دوستدارتان دشت ناز
+ سلام دوست عزیز تولد شمارو تبریک عرض میکنم امیدوارم در تمامی مراحل زندگی موفق باشید دوستدارتان دشت ناز
+ سلام دوست عزیز تولد شمارو تبریک عرض میکنم امیدوارم در تمامی مراحل زندگی موفق باشید دوستدارتان دشت ناز
+ سلام دوست عزیز تولد شما رو تبریک عرض میکنم امیدوارم در تمامی مراحل زندگی موفق باشید دوستدارتان دشت ناز
+ سلام دوست عزیز تولد شما رو تبریک عرض میکنم امیدوارم در تمامی مراحل زندگی موفق باشید دوستدارتان دشت ناز
+ سلام دوست عزیز تولد شما رو تبریک عرض میکنم امیدوارم در تمامی مراحل زندگی موفق باشید دوستدارتان دشت ناز
+ سلام دوست عزیز تولد شما رو تبریک عرض میکنم امیدوارم در تمامی مراحل زندگی موفق باشید دوستدارتان دشت ناز
+ موهاد جان تولدت مبارک
+ آرش جان تولدت مبارک
+ سلام دوست جدید تولدت مبارک